شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

786

 

 

 

تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند
ما را اسیر خال روی لب نوشته اند

در اعتکاف گیسوی تو سالهای سال
مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند

در مسجد الحرام خم ابروان تو
مثل فرشتگان مقرب نوشته اند

در محضر نگاه الهی تو مرا
در خیل نوکران مهذَب نوشته اند

شبهای جمعه که دل من مست کربلاست
از اشتیاق وصل لبالب نوشته اند

با یک نگاه مادرت اینجا رسیده ایم
با این دلی که فاطمه مذهب نوشته اند

از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است
ما را فدای دلبر زینب نوشته اند

من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است
اصلا مرا غبار حرم می کنی بس است


شرط نزول کوثر رحمت دعای توست
اصلاً تمام خلقت عالم برای توست

بالاتری ز درک تمام جهانیان
وقتی که انتهای جهان ابتدای توست

حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن
آنجا که از ازل اثر رد پای توست

بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد
رمز نجات اهل زمانه ولای توست

آسوده خاطران هیاهوی محشریم
وقتی رضای حضرت حق در رضای توست

فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین
تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست

در آستانة تو کسی نا امید نیست
صحن امیر علقمه دار الشفای توست

از ابتدای صبح ازل فضل می کنی
ما را گدای دست اباالفضل می کنی


وقتی که هست دوش نبی آسمان تو
یعنی تو از پیمبری و او از آن تو

فرزند خویش را به فدای تو کرده است
بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو

معلوم کرد نزد همه حرمت تو را
با بوسه های دم به دمش بر دهان تو

فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را
تا بشنود ترنم عشق از زبان تو

آوای «من أحب حسینا» وزیده است
هر روز پنج مرتبه از آستان تو

ما از در حسینیه جایی نمی رویم
هستیم تا همیشه فقط در امان تو

هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق
آنجا که صبح می گذرد کاروان تو

این اشکها برای دلم توشه می شود
اذن طواف مرقد شش گوشه می شود


حال و هوای قلب من امشب کبوتریست
وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست

شبهای جمعه عکس حرم زنده می شود
تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست

ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت
با این حساب کار شما ذره پروریست

با تربت تو کام دلم را گشوده اند
آقا ارادتم به شما ارث مادریست

در ماتم تو محفل اشک است چشم ما
اصلا بنای هیات ما روضه محوریست

ما سالهاست در غم تو گریه می‌کنیم
هم ناله با محرم تو گریه می‌کنیم

 

 شاعر : یوسف رحیمی

سلامتی و علو درجات شاعر صلوات ...

 

 

 


صلی الله علیک یا ابا عبدالله ...


کربلا ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 3 تير 1391برچسب:شعر , امام حسین , ولادت , زیبا , فطرس , سوم شعبان , رحیمی, ] [ 12:37 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

تاسیس  کربــــلا ،  نه  فقط  بهر  ماتـــم  است

دانـش  ســــرای  مکتـــــب  اولاد  آدم  اســــت

از خیــــــمه  گاه  سوختـــــه  تا  ساحل  فــرات

تعــلیــم گاه  رهبــــر  خـــلق  دو  عالــــم  است 

ابهـام  امر بین ، که  به یک  نصف روز  خون

جشـــن و عـــزای  قاســــم  داماد ، توام  است

اصغـــر  به سوی معرکه  رفتن ، به دوش باب

درســی   پـــی حصــول  حقـــــوق  مسلم  است

هر قطره  خـــون  ز حنجر آن  طفل  شیرخـوار

بر زخــم های  پیــکر اســــلام ، مرهـــم اســت

زینـــب  چو  دید  نعـــش  برادر ، خطـــاب  کرد:

بر خیز  بین ، که بعد  تو  ما را که محرم است

بلخـــی خــوش باش ، که  تعـریف  بحر عشــق

بیرون  ز حد  قـدرت  و  نیــروی  شبنـــم  است

 

 

شاعر : سید میر اسماعیل بلخی ( ره )

شادی روح و علو درجات شاعر صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:شعر , فاطمیه , مدح مولا , امام حسین , آزادی , عشق , علامه بلخی , ] [ 17:19 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را

امشب وداع هجرت فردا کنم تو را

جویم تو را قدم به قدم بین کشتگان

با شوق و اضطراب تمنّا کنم تو را

در حیرتم که از چه بجویم نشان تو

نی سر نه پیرهن ز چه پیدا کنم تو را ؟

بر گیرمت ز خاک و ببوسم گلوی تو

خود نوحه مادرانه چو زهرا کنم تو را

ریزم به حلق تشنه تو اشک چشم خویش

سیراب تا که ای گل حمرا کنم تو را

دشمن نداد آبت اگر غم مخور حسین

صحرا ز آب دیده چو دریا کنم تو را

ای آنکه زخمهای جگر سوز دیده ای

اکنون به آب دیده مداوا کنم تو را

خواهم که سیر بینمت امّا حسین من

کو صبر و طاقتی که تماشا کنم تو را ؟

شمع تو گشته ام که بسوزم برای تو

از عشق خویش قبله دلها کنم تو را

هر جا روم لوای عزایت به پا کنم

ماتم سرا ، سراسر دنیا کنم تو را

خون خداست خون تو پا مال کی شود ؟

در شام و کوفه محکمه بر پا کنم تو را

گویی حسان که می شنوم از گلوی تو

هر چیز خواهی از کرم اعطا کنم تو را

 

 

 

شاعر : استاد حبیب الله چایچیان ( حسان )

سلامتی استاد صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:کربلا , عاشورا , قتلگاه , امام حسین , حضرت زینب , بوی سیب , ] [ 2:30 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 1095
بازدید کل : 39453
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..